کل دین یعنی رسیدن به خداوند و اگر بندهای به خدا برسد از نزدیکی با او احساس رستگاری میکند. برادران مسلمان همانطوری که میدانید اسلام عبارت است از عقیده، عبادت، رفتار و آداب؛ بنابراین عبادات یک چهارم اسلام را تشکیل میدهند. چندی پیش از عبادت روزه فارغ شدیم؛ عبادات در اصل برای ارتباط تنگاتنگ با خداوند تشریع شده است و جالب است که ما روزانه در نمازهای پنجگانه این کار را تمرین میکنیم. بعضی از عبادات مانند نماز جمعه به صورت هفتگی انجام میگیرد و عبادت دیگری مانند روزه که سالانه یک بار و سرانجام حج که در طول عمر یک بار انجام میگیرد. پس عبادات به صورت روزانه، هفتگی، سالانه و یک بار در عمر، تشریع شده است.
نماز سرآغاز رسیدن به خداوند است؛ روزه را به قصد نماز میگیریم، زکات را به قصد نماز ادا میکنیم و حج را نیز به قصد نماز به جا میآوریم. دین عبارت است از رسیدن به خدا؛ زیرا اگر با خدا ارتباط داشته باشیم از نزدیکی با او رستگار میشویم، اما هر عبادتی طعم خاصی دارد. بعضیها گفتهاند: نماز هم معنی روزه دارد، هم معنی حج دارد و هم معنی زکات؛ زیرا وقتی به نماز میایستیم تنها دهانمان روزه نیست بلکه اعضا و جوارح ما نیز از هر حرکت اضافی خودداری میکند. هنگامی که برای نماز به سمت کعبه میایستیم این حالت یکی از معانی حج است که در نماز وجود دارد. هنگامی که کار و تلاش را موقتا رها میکنیم و برای نماز میرویم اینجا مفهوم زکات نهفته است، زیرا این وقت اصلاً برای کار است. اما اصل و جوهرهی نماز زمانی است که رو به خدا میایستیم و با او نیایش میکنیم.
روزه به قصد نماز است و به خاطر آن است که احساس کنیم خداوند از ما راضی است؛ از اینرو خوراک و نوشاک خود را به خاطر او ترک میکنیم.
اما حج یک عبادت مالی است و هزینهی مادی میطلبد در عین حال یک عبادت بدنی هم هست و نیاز به تلاش و تکاپوی جسمی دارد. تفاوت حج آن است که عبادتهای دیگر را میتوانیم در وطن خود انجام دهیم، یعنی زمانی که مشغول کار هستیم و در میان خانوده و بستگان خود به سر میبریم؛ اما حج عبادت ویژهای است که نیاز به تجرد کامل دارد. در حج کار، کسب، خانه و خانوادهی خود را رها میکنیم؛ از جایگاهی که داریم و کاری که به آن مشغولیم دست بر میداریم، به سوی خدا رهسپار میشویم و تمام دنیا را پشت سر خود ترک میکنیم. هریک از ما در میهن خود به کاری مشغول است و وسایل راحتیاش فراهم است، اما وقتی به حج میرود در راه خدا از همهی آنها دست میشوید.
تعریف دقیق حج
میخواهم اندکی به تعریف دقیق حج و حکمتهای بزرگ آن، بپردازم و در ضمن آن، به برخی از توضیحات لازم نیز اشاره کنم.
حج در لغت به معنی قصد و آهنگ است؛ برخی از علما گفتهاند حج یعنی رفت و آمد زیاد به سمت چیزی همراه با تعظیم آن؛ با این تعریف وقتی به سمت مغازهی خود حرکت میکنیم حاجی نیستیم زیرا در اینجا تعظیمی وجود ندارد.
در شریعت حج یعنی قصد کردن کعبه برای انجام اعمال ویژهای که در زمان خاص و با روش مخصوص تشریع شده است. خداوند خانهای در قسمتی از زمین انتخاب کرده است و دستور داده است برای رضای او این خانه را زیارت کنیم. ممکن است کسی بپرسد مگر خداوند در همه جا حضور ندارد؟ مگر در هر جایی که هستیم همراه ما نیست؟ پس حج چه مفهومی دارد؟ سؤال مهمی است. در پاسخ میگوییم خداوند متعال به ما دستور داده است خانهاش را زیارت کنیم نه به این خاطر که خود آنجاست بلکه او در هر جایی با ماست؛ اما وقتی خانهی خود را ترک میکنیم و به قصد تعظیم خانهی خدا از کار و کسبمان دست میشوییم، این احساس به ما دست میدهد که صاحب این خانه از کار ما خشنود است؛ زیرا منظور ما از زحمتی که به جان خریدهایم و مالی که هزینه کردهایم کسب درآمد، داد و ستد، نام و شهرت نبوده است و چیزی از این قبیل نمیخواهیم؛ بلکه برای رضای خدا حرکت کردهایم، با اینکه خدا در هر جایی حضور دارد و هر جایی که باشیم در کنار ماست اما با این حال این خانه را برای خود برگزیده است:
(وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ) ﴿بقره: ١٢۵﴾
و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا براى طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.
خداوند این خانه را به ذات مقدس خود نسبت داده است و به ما امر کرده است تا او را در این خانه بجوییم. مسجد هم این چنین است؛ مگر در حدیث قدسی نیامده است که «خانههای من در زمین مساجد هستند و زائران مساجد، آبادگران آن هستند؛ پس خوشا به حال کسی که در خانه وضو میسازد و سپس به زیارتم میآید و حق مهمان است که میزبان به او احترام گذارد.» پس خانهی کعبه و حرم اطراف آن، همه برای عبادت است و خدای متعال فرموده است:
(رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ) ﴿ابراهیم: ٣٧﴾
پروردگارا، من [یکى از] فرزندانم را در درّهاى بىکشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند.
سراسر این مکان از مکه و عرفات و منا و جایگاه سعی و طواف و اطراف حرم همه به خاطر آن است که بندگان خدا نماز را بر پا دارند. حج سفر به سوی خداست پیش از آنکه دنیا را ترک کنیم و دیگر به آن بازنگردیم. پس باید در ذهنمان داشته باشیم در حج به سوی خدا سفر میکنیم. این سفر و در طول عمر یک بار فرض شده است؛ زیرا سفر پیش از مرگ است. سفر مقدماتی به سوی خداست پیش از آنکه دنیا را برای همیشه ترک کنیم.
حج اعمال ویژهای دارد که در اماکن خاص و در زمان مخصوص انجام میگیرد. این عبادت بزرگ، بنا بر صحیحترین اقوال در سال نهم هجری واجب شده است و دلیل وجوب آن، آیاتی از این قبیل است که در قرآن مجید آمده است:
(وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ) ﴿آل عمران: ٩٧﴾
و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] کسى که بتواند به سوى آن راه یابد. و هر که کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بىنیاز است.
منظور از کفر در اینجا چیست؟ برخی گفتهاند: هرکس وجوب حج را انکار کند، کافر میشود و هر کس نسبت به انجام این واجب سستی به خرج دهد فاسق است و کسی که کفر ورزد خداوند از او و از جهانیان بینیاز است.
عمره در تمام اوقات سال صحیح است و معنایش آن است که خانهی خدا را زیارت کنیم؛ اما معنای حج، آن است که خداوند ما را به خانهاش دعوت کرده است و ما دعوتش را لبیک گفتهایم. اما عمره یک عمل داوطلبانه است و در هر زمانی از سال انجام میگیرد. عمره زیارت بیتالله الحرام محسوب میشود، اما حج دعوت خداوند است که ما را به سوی خود فرا خوانده است. به همین خاطر حاجیان در هر جا و مکان و در هر فراز و فرود این کلمات را زمزمه میکنند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک»
خدایا دعوتت را اجابت کردم و با مشتاقی و مهجوری و در کمال ذلت و خواری به سویت آمدهام.
توانایی سه نوع است: بدنی، مالی و امنیتی
حج چنان که میدانید رکن پنجم از ارکان اسلام است و خداوند آن را بر شخص توانمند فرض کرده است. توانایی سه نوع است: بدنی، مالی و امنیتی. توانایی چهارمی نیز وجود دارد که مخصوص زنان است یعنی زن باید همراه محرم به حج برود و اگر محرمی نداشته باشد حج بر او فرض نیست، زیرا چنین کسی فاقد توانایی است.
در رابطه با مردان سه نوع، توانایی وجود دارد؛ اگر راهها ایمن نباشد یا از رفتن فرد به حج جلوگیری شود یا اینکه مال کافی برای رفتن نداشته باشد در همهی این حالات، شخص فاقد توانایی است. جایز نیست کسی که تنها هزینهی رفتن به مکه را دارد بار سفر بربندد اما برای بازگشت دست به سوی مردم دراز کند؛ چون حج بر فقرا واجب نیست بلکه بر ثروتمند توانمند واجب است. درست نیست حاجی در خیابان بخوابد و با آبرو و حیثیت مسلمانان بازی کند. نباید خود را در شرایطی قرار دهد که برازندهی مؤمن نیست؛ فرد زمانی تواناست که هزینهی خوابگاه را داشته باشد.
ایمان به خدا و رسول او یقیناً بالاترین عمل است
نکتهی دیگری که علما به آن اشاره کردهاند این است که حج به خاطر دارا بودن انفاق مال و شعائر عبادی و تجرد برای خدا هم مفهوم روزه را در خود دارد و هم مفهوم نماز و هم اعتکاف؛ هم معنای زکات میدهد و هم جهاد در راه خدا و هم اجابت دعوت الهی؛ همهی این مفاهیم در حج وجود دارد. اما برخی از علما بر این باورند که نماز بالاترین اعمال است، زیرا به تعبیر پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- ستون دین را تشکیل میدهد اما تمام اینها مسایل اختلافی است. از پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- سؤال شد کدام اعمال از همه، بالاتر است فرمود: ایمان به خدا و رسول او. این بالاترین عمل است زیرا ایمان پایه و اساس فضایل و ابزار مهار رذایل است. ایمان باعث ثبات درون و تقویت اراده میشود؛ و توفیق و رستگاری و سلامت و سعادت از ایمان سرچشمه میگیرد.
از رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- سؤال شد: کدام عمل بهترین است؟ فرمود: ایمان به خدا و رسولش. پرسیدند: سپس کدام؟ فرمود: جهاد در راه خدا.
جهاد همانگونه که میدانید انواع گوناگون دارد؛ انسان میتواند با هوای نفس خود جهاد کند. میتواند در طلب علم و آموزش جهاد کند. خداوند متعال فرموده است:
(فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا) ﴿فرقان: ۵٢﴾
پس، از کافران اطاعت مکن، و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.
میتواند با دشمن جهاد کند؛ همهی انواع جهاد نیاز به تلاش و کوشش و صبر و زمان دارد. پرسیدند: سپس کدام عمل؟ فرمود: حج مقبول [متفق علیه به روایت ابوهریره]. اما حج مقبول کدام است؟ حجی است که گناهی در آن انجام نگیرد. در حدیث دیگری آمده است:
«الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُمَا وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلَّا الْجَنَّةُ»
عمره تا عمره، کفارهی گناهان فیمابین است و حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد. [بخاری به روایت ابوهریره].
برخی از علما گفتهاند: چگونه است که پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- گاهی حج، گاهی نماز، گاهی جهاد و گاهی انفاق را بر دیگر اعمال برتری داده است؟ در پاسخ گفتهاند که اختلاف در این احادیث شریف به حالت مخاطب باز میگردد؛ ظاهراً پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- با توجه به حال مخاطب حکم کرده است؛ اگر مخاطب ثروتمند باشد به او میفرماید بهترین کاری که تو میتوانی انجام دهی انفاق مال است؛ اگر نیرومند و شجاع است و دشمنی هم در کمین نشسته است به او میفرماید بهترین کار تو جهاد است. اگر کسی علاقەمند به فراگیری علم و دانش است، این کار برای او از همهی اعمال بالاتر است. پس اگر اختلافی در احادیث وجود دارد، متوجه حال مخاطب است.
شخصی از پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- خواست او را پند دهد. به او فرمود: خشمگین مشو. ظاهراً این فرد، عصبیمزاج بوده است. به دیگری فرمود: ایمان بیاور و استقامت کن. به سومی فرمود: هر کس به سنگینی ذرهای نیکی کند جزایش را خواهد دید و هر کس به سنگینی ذرهای بدی کند، سزایش را خواهد دید. در همهی این موارد، اختلاف به خاطر حالت مخاطب است.
فواید حج
حج فواید بسیاری دارد و این یک قاعده است؛ زیرا فرمان خداوند تنها به یک فایده محدود نمیشود. حکمتهای موجود در دستورات خدا بینهایت است و ثمرات فراوانی دارد. برخی از فواید حج شخصی است؛ یعنی انسان مؤمن از وضعیتی که دارد به سمت بهتر شدن جهش میکند. مثلاً کسی که پیشتر به برخی از گناهان عادت داشت به حج میرود و ظنّ غالبش بر این است که بتواند از آنها توبه کند و خداوند توبهاش را بپذیرد؛ چنین کسی از گناه به توبه، جهش کرده است. شخص دیگری مسلمان است و اسلامش کامل است، اما ایمانش ضعیف است؛ چنین کسی از مرتبهی اسلام به ایمان، ترقی میکند. گاهی نیز حاجی مؤمن است، امیدوار است که در حج بتواند به مرحلهی تقوا و احسان صعود کند. حاجی، متّقی است، امیدوار است که بتواند در حج به مرتبهی صداقت برسد. اینجا جهشهای کیفی مهمی هستند. در مدتی که حاجی در بیت الله الحرام به سر میبرد به عبادات مختلفی مشغول میشود و در منا و عرفات میایستد، نماز میخواند و طواف و سعی انجام میدهد؛ گاهی دست به دعا برمیدارد و گریه و زاری میکند و گاهی به ذکر و تلاوت قرآن سرگرم میشود، صدقه میدهد و قربانی میکند، همهی اینها اعمال و عبادات به خاطر آن است که مؤمن ایمانش را تقویت کند و بتواند به مرتبهی بالاتری صعود کند.
به صراحت بگوییم اگر کسی به حج برود و با همان حالت باز گردد زیان کرده است و باید بداند که خداوند هیچ نیازی به عبادت شکلی او ندارد؛ چه فایدهای دارد از اینکه خانههایمان را ترک کنیم و مال و فرزند را رها کنیم و راهی دیار غربت شویم، گرمای شدید و ازدحام جمعیت را به جان بخریم، بدون اینکه هیچ احساسی نسبت به خداوند در دل داشته باشیم؟ کسی که در عرفات بایستند و یقین نکند که خداوند گناهانش را آمرزیده است حجش پذیرفته نمیشود. پس حاجی به کجا سفر کرده است؟ وقتی به سوی خدا رفته است، آیا عاقلانه است که خدا او را نپذیرد در حالی که او را دعوت کرده بود؟ خیر خداوند حتماً در قلبش تجلّی میکند و او را رستگار میسازد چرا که خود اجازه داده است تا بنده به خانهی با شکوهش سفر کند.
حاجی از گناه به طاعت و از اسلام به ایمان صعود میکند
این نکته بسیار مهم است؛ از جمعه تا جمعهی بعدی، از رمضان تا رمضان دیگر، از عمره تا عمرهی بعدی و از حج تا حج دیگر، فرصتی برای آمرزش الهی است. گاهی انسان دچار اندکی غلفت میشود وقتی به نماز میایستد، نماز این غفلت را جبران میکند. جمعه در پیش است و به نماز جمعه میرود و قدری به لحاظ عاطفی و عقلی تقویت میشود. پای خطبه مینشیند و بر ایمانش افزوده میشود. رمضان از راه میرسد، فرصتی است تا بار دیگر، ایمانش را تقویت کند این یک جهش و یک حرکت و تحوّل جدید است؛ حج نیز اینگونه است.
فواید شخصی: حاجی در حج از مرتبهای به مرتبهی دیگر صعود میکند؛ از گناه به طاعت، از اسلام به ایمان و از ایمان به احسان و از احسان به فنا. پس باید این مراتب را طی کند.
در حدیث دیگری نیز رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است:
«مَنْ حَجَّ لِلَّهِ فَلَمْ یَرْفُثْ وَلَمْ یَفْسُقْ رَجَعَ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»
هر کس حج کند و به فسق و گناه آلوده نشود در حالی باز میگردد که گویی از مادرش زاییده است [بخاری به روایت ابوهریره].
در حدیث دیگری میخوانیم:
«الْحُجَّاجُ وَالْعُمَّارُ وَفْدُ اللَّهِ إِنْ دَعَوْهُ أَجَابَهُمْ وَإِنْ اسْتَغْفَرُوهُ غَفَرَ لَهُمْ»
حاجیان و عمره کنندگان میهمانان خدا هستند اگر دعا کنند اجابتشان میکند و اگر استغفار کنند آنان را میآمرزد [بیهقی در شعب الایمان و ابن ماجه به روایت از ابوهریره].
جالب است که طبق این حدیث هم حاجی و هم کسی که حاجی برایش استغفار کرده است آمرزیده میشوند. چرا؟ گویی خداوند از همهی ما میخواهد به حاجی کمک کنیم. اگر در سفر حج، به او خدمت صادقانه کنیم و کارهایش را آسان سازیم و او را به حج تشویق کنیم، در صورتی که از خدمت ما خشنود شود و برایمان استغفار کند، خداوند ما را نیز میآمرزد. این دعوت متوجه همهی مردم و همهی حجاج است. فرض کنیم که حاجی در حین رفتن فرزندش را تو میسپارد و در عوض برایت استغفار میکند، یقیناً خداوند هم تو و هم او را میآمرزد. اگر دختری از مادرش بخواهد که از فرزندش نگهداری کند تا با همسرش به حج برود؛ اگر برای خود و مادرش استغفار کند، دعایش قبول است و خداوند هر دو را میآمرزد.
آری خداوند از مردمی که حج نکردهاند خواسته، به حجاج کمک کنند.
حج تنها حق الله را پاک میکند
نکتهای که باید به آن اشاره شود این است که برخی از مردم گمان میکنند کسی که حج میکند، گویی گناهانش را در ظرفی ریخته است تا آن را در حج خالی کند و بیگناه باز گردد.
اما باید بدانند گناهانی که در حق بندگان انجام دادهاند با حج آمرزیده نمیشود، حتّی اگر فرد دهها بار هم به حج برود. خوردن حق دیگران و بیحرمتی به حقوق و خانوادهی مردم و پایمال کردن حق ضعیفان به هیچوجه با حج جبران نمیشود. مثلاً برادر بزرگتری که سهم الارث برادران کوچکش را خورده است به حج میرود تا خداوند او را بیامرزد! چه خیال باطلی! علما اجماع دارند که حج، تنها گناهانی را میآمرزد که بین خدا و بنده صورت گرفته است. یکی از صحابه که در نبردهای زیادی همراه رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- شرکت داشت و تمام زندگیاش را در کفهی اخلاص گذاشته و در راه خدا جهاد کرده بود، هنگام وفاتش پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- از مردم میپرسد: آیا فلانی قرضی بر گردن دارد؟
در صحیح ترمذی به روایت از ابوقتاده آمده است:
«أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أُتِیَ بِرَجُلٍ لِیُصَلِّیَ عَلَیْهِ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: صَلُّوا عَلَى صَاحِبِکُمْ فَإِنَّ عَلَیْهِ دَیْنًا، قَالَ أَبُو قَتَادَةَ: هُوَ عَلَیَّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: بِالْوَفَاءِ؟ قَالَ: بِالْوَفَاءِ، فَصَلَّى عَلَیْهِ»
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- خواست بر مردی نماز بگزارد اما وقتی متوجه شد که دینی بر گردن دارد فرمود: بر دوستتان نماز بخوانید او بدهکار است. ابوقتاده فرمود: ای رسول خدا من بدهیاش را بر عهده میگیرم. فرمود: آیا واقعاً آن را پرداخت میکنی؟ فرمود: آری. آنگاه بر او نماز خواند.
در حدیث دیگری آمده است: «یُغْفَرُ لِلشَّهِیدِ کُلُّ ذَنْبٍ إِلَّا الدَّیْن». تمام گناهان شهید، آمرزیده میشود جز قرض [مسلم به روایت از عبدالله بن عمروبن عاص].
آیا عملی بالاتر این وجود دارد که کسی جانش را در راه خدا فدا کند؟ با این حال قرض شهید بخشیده نمیشود. حال کسی که گمان میکند با یک حج تمام گناهانش بخشوده میشود بسیار دچار توهّم شده است. منظور حدیث، گناهانی است که بین بنده و خدا صورت گرفته است نه گناهانی که در حق بندگان صورت گرفته است و چنانکه میدانید این حقالناس است. اصل در حقالناس بخل و آز است اما گناهانی که بین بنده و خدا بوده است اصل در آن گذشت و مداراست. به همین خاطر برخی از عرفا گفتهاند: ترک یک ذرەی حرام بهتر از هشتاد حج در اسلام است. حج یعنی آشتی با خداوند و اعلام بندگی و شکرگزاری بر نعمت ثروت و توانایی. حج اسلام یعنی چه؟ یعنی حج فرض. نکتهی دیگر اینکه حج، نفس انسان را از پلیدی دنیا پاک و آن را تصفیه میکند. بنده را به خدا نزدیک میکند و درونش را جلا میدهد.
ایستادن در عرفه با مفاهیم خاص آن یعنی شناخت خدا. یعنی جایگاهی که بنده به خدا نزدیک میشود و اگر به او نزدیک شود دلش را تابناک میشود. خداوند آماده است تا بندگان خود را به او نزدیک کنند، پس دلت را سرشار از سعادت کن. او بینیاز است و اگر به او نزدیک شوی قلب را سرشار از بینیازی میکند، احساس پاکی و غنا و آرامش به تو دست میدهد و همهی اینها از ثمرات حج است.
به عبارت دیگر حج یعنی آشتی با خداوند و با این آشتی، صفحهی جدیدی در زندگی انسان باز میشود؛ پیش از حج، پروندهی آدمی شکل و حجمی دارد و پس از حج شکل و حجمی دیگر؛ چه کردهای؟ به کجا رفتهای؟ چه گفتهای؟ همه و همه در پروندهاش ثبت شده است؛ اما وقتی که حج را به جا میآورد همهی این صفحات پیچیده میشود و صفحهی جدید میان بنده و خدایش گشوده میشود.
هر کس که حج میکند باید به دنبال رابطهی جدیدی با خداوند باشد و صفحهی جدیدی را در رابطهی خود را پروردگارش بگشاید.
نکتهی دیگر این است که حج نوعی شکرگزاری است؛ شکر بر چه نعمتی؟ بر دو نعمت؛ آیا حج جهاد جانی و مالی نیست؟ پس وقتی به حج میرویم خدا را به خاطر نعمت ثروت و نعمت توانایی و قدرتی که به ما عطا کرده است شکر میکنیم.
یکی دیگر از معانی حج اظهار بندگی برای خداوند است؛ به سوی من بیا و بنده میگوید: اجابت کردم خدایا. لباسهایت را درآور و این پارچهی سفید را به تن کن؛ اجابت کردم خدایا. بر خود عطر مزن؛ اجابت کردم خدایا. سخن زشت و ناروا مگو و زبان به جدل باز مکن؛ اجابت کردم خدایا. این یعنی خشوع تمام برای خدا و نشان دادن بندگی و فرمانبری.
اهداف فردی و اجتماعی حج
هرکس در سطحی با پروردگارش ارتباط دارد؛ ارتباط برخی از مردم تا بدانجاست که بیشتر اوقاتشان را با او میگذرانند، برخی گاه گاه خدا را یاد میکنند. برخی از افراد شناختشان نسبت به خداوند تا آنجاست که همواره او را مراقب خود میدانند. هریک از این مراتب، میتواند در حج، به مرتبهی بالاتر ترقی یابد و این بخشی از اهداف شخصی حج است.
پیرامون هدف اجتماعی خداوند متعال میفرماید: (لِّیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ) ﴿حج: ٢٨﴾ تا شاهد منافع خویش باشند.
مسلمانان در اقصی نقاط دنیا گرد هم میآیند؛ با یکدیگر آشنا میشوند و با علما و رهبران جهان اسلام مینشینند و با هم تبادل نظر میکنند. از این نگاه حج، همایش سالانهی مسلمانان جهان است. یکی دعوتگر است و به کار دعوت میپردازد؛ یکی کاری علمی انجام داده است و میخواهد آن را به اطلاع دیگران برساند؛ یکی ایدهی جالبی دارد و آن یکی پیام مهمی دارد و یکی از ثمرات حج همین تبادل تجربه و اطلاعات و آگاه شدن از دیدگاههای همدیگر است؛ دیدارهایی که در این مدت صورت میگیرد و افراد زیادی که با هم آشنا میشوند از جمله اهداف اجتماعی حج است.
در مراسم حج، حجاج همه با هم برابرند
پیام دیگر حج مساوات و برابری است؛ اولاً انسان در حج از تمام دنیا دل میکند؛ یکی از مظاهر دنیا لباس است و معمولاً سطح مالی فرد از لباس او مشخص میشود. ممکن است فردی لباس فاخر و گرانقیمتی پوشیده باشد، اما وقتی دستور میرسد که تمام لباسها را از تن درآورند این یعنی مساوات و برابری گویی حج ما را به یاد روز محشر میاندازد. خدای متعال میفرماید:
(وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ) ﴿انعام: ٩۴﴾
و همانگونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز] تنها به سوى ما آمدهاید، و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت سر خود نهادهاید.
حج این چنین است؛ صحنهی اجتماعی حج، بهترین نمونهی مساوات و برابری را به تصویر میکشد. در مسجد هم مساوات وجود دارد و میبینیم که فقیر و غنی، عامی و خاص و قویّ و ضعیف در یک صف میایستند و جای خاصّی برای افراد خاصّ وجود ندارد. در آنجا مکان درجهی یک یا دو وجود ندارد و خانهی خدا مال همگان است. با این حال ممکن است کسی لباس فاخری بر تن کند و تیپ و قیافهی بهتری داشته باشد. اما همهی حجاج در مناسک حج با هم برابرند.
حج در طول عمر یک بار است و کسی که سالم است و امکان رفتن برایش فراهم است باید هر پنج سال یک بار عازم حج شود.
حج و عمره در طول عمر یک بار انجام میگیرد؛ زیرا رسول گرامی اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است:
«أیُّهَا النَّاسُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْحَجَّ فَحُجُّوا، فَقَالَ رَجُلٌ: أَکُلَّ عَامٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَکَتَ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَوْ قُلْتُ: نَعَمْ لَوَجَبَتْ وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ، ثُمَّ قَالَ: ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَدَعُوهُ»
ای مردم خداوند حج را بر شما فرض کرده است پس آن را به جای آورید. مردی پرسید: ای رسول خدا آیا هر سال انجام دهیم؟ پیامبر خدا سکوت کرد تا این مرد سه بار سؤالش را تکرار کرد. آنگاه فرمود: اگر بگویم آری و شما از عهدهی انجامش برنیایید آن وقت چه میشود؟ به همان مقدار که برای شما میگویم بسنده کنید زیرا اقوام پیش از شما در اثر سؤال زیاد و مخالفت با پیامبرانشان هلاک شدند. اگر دستوری دادم به اندازهی توان اجابت کنید و اگر از چیزی نهی کردم آن را رها کنید [مسلم به روایت ابوهریره].
آری حج یک بار در طول عمر است اما در برخی احادیث قدسی به روایت از بیهقی و ابن حبان آمده است: اگر بندهای جسم سالمی داشته باشد و از توان مالی مناسب برخوردار باشد و هر پنج سال یک بار به سوی من نیاید [از فضل من] محروم است.
به این معنی که حج قابل تجدید است و کسی که چند بار حج کند، هر بار احساس میکند که نسبت به دفعهی گذشته، در سطح بالاتری قرار دارد. حج، مراتب زیادی دارد؛ کسی که یک بار حج واجب انجام دهد، در صورتی که بدن سالم و درآمد مناسبی داشته باشد میتواند هر پنج سال یک بار به حج برود. رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میفرماید:
«تَابِعُوا بَیْنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَالذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِیدِ وَالذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَلَیْسَ لِلْحَجَّةِ الْمَبْرُورَةِ ثَوَابٌ إِلَّا الْجَنَّةُ»
حج و عمره را پی در پی انجام دهید زیرا حج و عمره فقر را دور و گناهان را محو میسازد، همانگونه که کورهی آهنگری، زنگ آهن را میزداید [ترمذی به روایت عبدالله بن مسعود].
اما گاهی حج دوم نیز واجب میشود؛ چنانکه کسی نذر کند که اگر خداوند به او فرزندی عطا کند حجی را انجام بدهد در حالی که پیشتر حج کرده بود، این حج نیز واجب است.
حج با مال حرام جایز نیست، زیرا خداوند پاک است و جز پاکی را نمیپذیرد.
حج بدون اجازه از کسی که اجازهاش واجب است کراهت دارد. مانند کسی که پدر و مادر نیازمندی دارد؛ حج این شخص زمانی قبول است که از پدر و مادرش اجازه گرفته باشد. این از باب کراهت است و در برخی از مذاهب، کراهتش تحریمی است.
کسی که حقی بر گردن تو دارد مکروه است که بدون اجازهی او به حج بروی و بدون اجازهی طلبکار رفتن به حج، کراهت تحریمی دارد.
اگر بدهکار کسی باشی و او ببیند که قصد سفر حج کردهای بدون شک ناراحت میشود؛ پس قبل از آنکه به حج بروی دینش را ادا کن یا اینکه از او اجازه بگیر و اگر اجازه داد آن وقت برو.
برخی از علما گفتهاند شخص میتواند عمره را در طول سال چند بار تکرار کند و برخی نیز با توجه به آیهی زیر، عمره را همانند حج واجب دانستهاند:
(وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ) ﴿بقره: ١٩۶﴾ و براى خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید.
موضوع قبله
استقبال قبله یکی از شروط نماز است و انسان تنها در حالات خاصی میتواند آن را ترک کند. در اینجا میخواهم به مطلب کوتاهی اشاره کنم و آن اینکه چند روز پیش یکی از برادران به من گفت: قبله کمی کج است و این باعث تشویش خاطر نمازگزاران ما میشود. بنابراین میخواهم موضوع قبله را به طور دقیق بررسی کنیم زیرا فقه، اساس دین است.
اولاً خداوند متعال میفرماید:
(وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ) ﴿بقره: ١۵٠﴾
از هر کجا بیرون آمدى، [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان؛ و هر کجا بودید رویهاى خود را به سوى آن بگردانید.
بدیهی است که استقبال قبله یکی از شروط نماز است اما قبله یک نقطه است یا یک خط؟ آیا واجب است به سمت عین کعبه، نماز بگزاریم یا به سمت خطی که از کعبه میگذرد؟ آیا قبله جهت است یا نقطه؟ ببینیم علما در این باره چه نظری دارند؟
قبلهی بیمار به همان سمتی است که راحتتر است. قبلهی کسی که میترسد سمتی است که امنیت دارد. کسی که سوار است سمت حرکت مرکبش قبلهی اوست و میتواند نماز سنت را روی مرکب خواه اسب یا ماشین یا هواپیما به هر سمتی که در حرکت است به جای آورد. در صورت ترس از دشمن یا حیوان درنده میتواند به سمت خلاف قبله نماز بخواند. اما اگر این عذرها برطرف شود واجب است به سمت کعبه که اصل قبله است نماز بگزارد.
در مذاهب سهگانه هر خطی که به سمت مکه باشد همان قبله است. اما کسانی که در مکه هستند حالت مخصوصی دارند؛ چنانچه کعبه را ببینند عین کعبه را باید قبله قرار دهند یعنی دقیقاً به سمت کعبه بایستند. علما گفتهاند ساکنان مکه باید به سمت عین کعبه نماز بگزارند نه در جهت آن. برای کسی که وارد بیت الحرام میشود یا کسی که مقیم مکه است قبله، دیگر جهت کعبه نیست؛ بلکه عین کعبه است. در غیر این صورت یعنی برای ساکنان خارج از مکه، مذاهب سهگانه احناف، حنابله و مالکیه قبله را جهت کعبه میدانند نه عین آن و این حدیث را ملاک قرار دادهاند که رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ» ما بین مشرق و مغرب قبله است [ترمذی به روایت ابوهریره].
پس قبله جهت مکه است و اگر مسجدی به سمت مکه باشد بر اساس قبله بنا شده است. اما اگر بخواهیم به طور دقیق و با درجهی هر محل، قبله را پیدا کنیم آن وقت قبله را نقطه قرار دادهایم که این کار بر خلاف مذاهب سهگانه است. اما نکته این است که انسان زمانی که اصل نماز را فراموش میکند به حواشی و خلافات و چیزهای کمارزش میپردازد و بدون تحقیق و دقت موضعگیری میکند. با این کار باعث نگرانی مردم میشود و این از حکمت به دور است. مذاهب سهگانه قبله را خطی قرار دادهاند که از مشرق و مغرب از کعبه میگذرد اگر این خط به سمت مکه باشد پس به سمت قبله است.
اما امام شافعی بر این باور است که سمت قبله عین کعبه است و این مذهب، مقتضی محاسبهی حقیقی و جغرافیایی است در حالی که این کار چندان ضروری به نظر نمیرسد.
اجتهاد در جستجوی قبله در صحرا
گاه این پرسش مطرح میشود که جستجوی قبله در صحرا چگونه است؟ آیا در شهر و آبادی هم جای اجتهاد وجود دارد؟ خیر معمولاً در هر شهرش مسجدی وجود دارد و به هر مسجدی که وارد شویم محراب به سمت قبله است پس نیازی به اجتهاد نیست. اما اگر مسافر باشیم و در صحرایی گذر کنیم در آن صورت باید قبله را جستجو کنیم؛ با قطبنما یا به وسیلهی آفتاب یا ماه میتوان جهتها را مشخص کرد. با ستارهی قطبی یا جهت وزش باد هم میتوان به جهت قبله پی برد. جهت وزش باد ضعیفترین دلیل و ستارهی قطبی قویترین دلیل است. هر کس قبله را جستجو نکند، نمازش قبول نمیشود؛ اما اگر یقین کند که به سمت قبله ایستاده است نیاز به جستجو نیست و نمازش قبول است.
ببینید این دین چقدر عظمت دارد؛ اگر کسی در جستجوی قبله تلاش کند و نمازها را به همان سمت ادا کند، اما پس از نماز مشخص شود که اجتهادش نادرست بوده است نمازش صحیح است و به اعاده نیاز ندارد. یک بار اصحاب رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- هر کدام به سمت قبلهای که اجتهاد کرده بودند، نماز خواندند و وقتی ماجرا را به پیامبر خدا گفتند این آیه نازل شد:
(فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) ﴿بقره: ١١۵﴾
پس به هر سو رو کنید، آنجا روى [به] خداست. آرى، خدا گشایشگر داناست.
اگر به گمان اینکه به سمت قبله ایستادهای به سمت خلاف قبله نماز بخوانی نمازت درست است و به اعاده نیاز ندارد. با این حال آیا عاقلانه است مردم را به خاطر یک یا دو درجه انحراف از قبله به سردرگمی دچار کنیم؟ این سختگیری است؛ سخن غیر مسئولانهای است که فرد بر زبان میراند کسی که چنین میگوید در اصل فقیه نیست، گرچه از مذاهب چهارگانه و دلایل آن نیز آگاهی دارد. پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میفرماید: مابین مشرق و مغرب قبله است. پس قبله جهت است نه نقطه و هر مسجدی که به سمت مکه باشد در جهت قبله ساخته شده است. اما اگر بخواهیم از یکی از مذاهب پیروی کنیم باید بدانیم که مذهب شافعی در تعیین قبله بسیار سختگیر است و عین کعبه را مد نظر دارد. ما مسلمانیم و خداوند دستور داده است که برای هر کاری تلاش کنیم؛ با ساعت یا خورشید یا ماه بکوشیم قبله را تشخیص دهیم یا از کسی بپرسیم اما اگر نپرسیم و هیچ تلاشی به خرج ندهیم این یعنی سستی و سهلانگاری و در چنین حالتی نمازمان مورد قبول نیست، اگرچه به سمت قبله هم ایستاده باشیم. اما اگر بدانیم که قبله درست است علما گفتهاند نماز قبول است. کسی که در شهر و آبادی اجتهاد کند، نمازش قبول نمیشود؛ زیرا شهر محل اجتهاد نیست؛ در شهر معمولاً مسجد وجود دارد و همه بر اساس قبله ساخته شدهاند.
قرآن به قلب آرامش میبخشد
قرآن به قلب آرامش میدهد: بدانید که دلها با یاد خدا آرام میگیرد. سنت چهره را درخشان میکند؛ زیرا پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است:
«نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئًا فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ»
خداوند آن بنده را شادمان کند که حدیثی را از ما بشنود و همانگونه که خود شنیده است به دیگران برساند که بسا گوینده که از شنونده هوشیارتر است [ترمذی به روایت عبدالله بن مسعود].
اگر انسان حدیثی را بشنود یا در جایی بخواند و آن را به مردم برساند چهرهاش نورانی میشود. فقه به انسان وسعت دید میدهد، اگر کسی بر خود یا دیگری سخت بگیرد، او فقیه نیست؛ زیرا فقه دارای وسعت است و به آسانگیری تمایل دارد. اختلاف فقهی رحمت است نه تناقض. هرگاه کسی حکم فقهی را بفهمد و از دلایل فقیهان، آگاه شود احساس میکند در رفاه و گشایش به سر میبرد؛ اسلام آسان است و پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «یَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا وَلَا تُنَفِّرُوا» آسان بگیرید سخت مگیرید و بشارت دهید و متنفر نکنید [بخاری به روایت انس].
همچنین میفرماید:
«سَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا فَإِنَّهُ لَا یُدْخِلُ أَحَدًا الْجَنَّةَ عَمَلُهُ قَالُوا وَلَا أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَلَا أَنَا إِلَّا أَنْ یَتَغَمَّدَنِی اللَّهُ بِمَغْفِرَةٍ»
کارهای درست و خیر انجام دهید و به کارهای درست و نیک نزدیک شوید و مژده دهید. هیچ کس با عملش وارد بهشت نمیشود. گفتند: حتی شما ای رسول خدا؟ فرمود: حتی من مگر اینکه خداوند با مغفرتش مرا بپوشاند [بخاری به روایت عایشه صدیقه].
نظرات